محل تبلیغات شما

همه چی اوکیه . همه چی خیلی آرومه 
روزا میرم سر کلاس و بعد ازظهرا درس میخونم تا شب. 

همه چیز خیلی آرومه . همه چیز خیلی عادیه. بچه شریف خیلی کمرنگ شده. گرچه تو تمااام مدتی که سر کلاسم و استاد درس میده ، یا زمانی که تو خوابگاه مشغول درس خوندنم ، و حتی موقعی که تو سلف وسط اون همه دختر و پسر منتظرم نوبتم بشه برا گرفتن غذا ، به این فکر میکنم که آیا این جایی که الان هستم همه اون چیزی هست که از زندگی میخواستم؟ اینجا همونجاییه که میخواستم با رسیدن بهش شبیه بچه شریف بشم؟ گرچه همه اون چیزی که میخواستم نیست. ولی انقدر محیط دانشگاه، علمی و پویاست که ته دلم یه کم راضی میشم. 

 

این روزا خیلی تمرین میدن استادا و من بدون اینکه به دوستام بگم ماجرای بچه شریف رو ، سوالاتمون رو میفرستیم و بچه شریف با روی باز و با حوصله فراااوان کلللی وقت میذاره و جوابمون رو میده. و ما خرکیف میشیم :)

فقط فرق رفتار الان من با قبل اینه که زیاد تشکر نمیکنم و اول پیامها حالش رو نمیپرسم :)) وگرنه همه چیز به حالت عادی برگشته. مثل حس و حال من زمان دانشگاه. مثل وقتایی که بدون هیچ حس و هیچ منظوری به بچه شریف پیام میدادم و سوالامو میدادم حل کنه .

با اینحال تمام روز و تمام لحظاتم دارم به این فکر میکنم که من هنوز مثل بچه شریف نشدم. یه آدم درسخون و دانا و بلد :) ولی حداقل تلاشمو میکنم :)

 

هم اتاقیم خیلی در قید درس خوندن و بلد شدنه. بنده خدا همین هم اتاقیم، ده سال از درس دور بوده و الان انقققدر استرس داره برا درس خوندن که استرسش منو وادار به تلاش میکنه :)  

بچه و شوهرش رو میزاره شهرشون و چهار روز تو هفته میاد خوابگاه میمونه برا گرفتن ارشد. اراده اش ایول داره. گرچه منم خیلی رو مخش میرم که فکر انصراف به ذهنش خطور نکنه :)

 

این بود شرحی از حال این روزااااااا

 

این مدت بهم چیا گذشت ؟!

همه چی اوکیه ... همه چی خیلی آرومه

اعلام حضور کند لطفا :)

خیلی ,رو ,شریف ,درس ,بچه ,، ,بچه شریف ,همه چی ,به این ,این فکر ,که تو

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها